استاد احمد باقریان ساروی از اساتید حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید به موضوع «عرضه حدیث به قرآن» پرداخت.
/270/260/20/
این استاد درس خارج حوزه در ابتدای گفتگو خاطرنشان کرد: کلیپی درباره «عرضه حدیث به قرآن» منتشر شد که مستشکل خواسته است ثابت کند که همه احادیث – گرچه دارای سند صحیح بوده و معارضی نداشته باشد - باید به قران عرضه شود؛ و در صورتی که با قرآن موافق بود، اعتبار دارد؛ وگرنه معتبر نیست. محتوای این کلیپ در این گفتگو به صورت خلاصه، نقل، و سپس مورد نقد و بررسی دقیق قرار گرفته است. در این کلیپ آمده است:
1. جعل روایات شایع و فراوان بود؛ حتی آن روایاتی که دارای سند صحیح هستند، در آنها مجعول فراوان وجود دارد.
2. متن الفاظ در روایات نقل نمی شد؛ بلکه نقل به معنی می شد؛ یعنی مضمون و برداشت شنونده از کلام نقل می شد و فرهنگ زمان جاهلیت در برداشت تأثیر داشت.
3. از این رو ائمه علیهم السلام فرمودند مستقیما به روایات اعتماد نکنید؛ بلکه آن را به قرآن عرضه کنید؛ اگر ریشه در قرآن دارد، از ما صادر شده است؛ و الّا نه، و محور شما قرآن باشد.
4. مشکل حوزه های علمیه این است که محور روایات است، نه قرآن. به عنوان مثال:
الف: در قرآن نیامده که حق طلاق فقط در اختیار مرد باشد و زن حق طلاق ندارد.
ب: اطاعت زن از مرد باید باشد نه بر عکس.
پاسخ به بند 1:
استاد باقریان خاطرنشان کرد: اولا درست است جعل روایات شایع و فراوان بود و جاعلان نیز روایات خود را به افراد موثق نسبت می دادند، ولی عمده جعل روایات از غیر شیعه، و به خاطر اغراض سیاسی، و در مورد اعتقادات و مخصوصا در زمان بنی امیه و با تشویق مالی معاویه بوده است؛ مانند جعل روایات در فضیلت همه صحابه و خلیفه اول تا سوم و حدیث معروف عشره مبشره، و گاهی در مذمت علی علیه السلام. و از آنجا که شیعه در صحنه سیاسی حضور نداشت و در اعتقادات خود نیز احادیث فراوانی از پیامبر صلی الله علیه و آله در فضیلت اهل بیت علیهم السلام در میان محدثین منتشر شده بود و از این جهت به جعل حدیث نیاز نداشت، و از سوی دیگر در تحت حمایت قدرت های حاکم نیز نبود، توانایی جعل روایت را نیز نداشت.
وی افزود: ثانیا از همان گذشته برای رفع این مشکل علم رجال برای تشحیص راوی موثق و غیر موثق، تنظیم و تأسیس شده است؛ از این رو در هر روایتی حتی اگر یک نفر مجهول باشد، فقها آن را معتبر نمی دانند، چه رسد به راویان دروغگو و جاعل؛ و نزد علمای شیعه همه صحابه عادل شمرده نمی شوند؛ یعنی صحابی بودن، ملاک وثاقت نیست؛ چنانکه غیر مذهب شیعه داشتن ملاک ضعف راوی نیست؛ و روایات بعضی از صحابه غیر موثق، اعتبار ندارد، مگر اینکه شواهدی بر صدق روایت وجود داشته باشد؛ و اگر در سلسله راویان همه موثق بودند، آن روایت را [اگر همه امامی باشند] صحیحه یا حسنه، و [اگر یک یا چند تن موثق غیر امامی باشند] موثقه می گویند.
پاسخ به بند 2:
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: در پاسخ به بند دوم باید گفت اولا نقل به معنی در روایات شفاهی تصور می شود؛ نه در مکاتبات؛ و بسیاری از روایات، مکاتبه هستند؛ یعنی متن نوشته امام نقل شده و راویان همان متن نامه را حفظ و در جوامع روایی [مثل چهار صد اصل] نقل کرده اند و آن مکاتبات به همانگونه که نقل شد، در چهار منبع معروف امامیه آمده است، چنان که نامه های امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه و غیر نهج البلاغه از این نمونه است؛ ولی با این حال اگر یک مکاتبه با روایت دیگر در تناقض قرار گرفت، یکی از راه های ترجیح یکی از دو روایت مخالف قران نبودن است.
وی افزود: ثانیا نقل به معنی اصلا به معنای نقل به مضمون و برداشت راوی از روایت ئیست، بلکه به معنای استعمال واژه های مشابه و مرادف است، مثلا به جای کلمه «قعد» می گفتند «جلس» و یا به جای «فعله» می گفتند «ارتکبه» که در اصل معنی تغییری ایجاد نمی کرد و گویا جناب مستشکل اجتهاد و استنباط را با نقل خبر خلط نموده بود.
وی در ادامه بیان کرد: ثالثا بر فرض کاملا نادرست که نقل به معنی به معنای مضمون و برداشت راوی باشد، ولی در برداشت ها از احادیث فرهنگ تأثیر نداشت، بلکه میزان درک و فهم خبر دهنده تأثیر داشت و چه بسا صحابی مانند عمار یاسر قبلا مشرک و بتپرست بود، ولی آنچنان از شرک پیراسته شده بود که فرهنگ جاهلیت در او کاملا بی تاثیر بود؛ و بر فرض فرهنگ در برداشت تأثیر داشته باشد، با چه دلیل بگوییم فرهنگ جاهلیت تأثیر داشته و فرهنگ متحول کننده آیین اسلام تأثیر نداشته است؟! و بر فرض فرهنگ جاهلیت تاثیر داشته این اشکال تنها در مورد نقل احادیث پیامبر (ص) و در مورد بعضی از صحابه قابل تصور است که آن عصر را درک کرده و اسلامشان آنچنان تحوّلی در آنان پدید نیاورده بود، نه در مورد همه صحابه و نه در مورد روایات امام باقر علیه السلام و ائمه بعد از او علیهم السلام. و روایات فقهی شیعه در منابع روایی تقریبا همه از امام باقر علیه السلام و ائمه بعد از او علیهم السلام نقل شده است که مخاطبان آنها عصر جاهلیت را درک نکرده بودند.
استاد باقریان ساروی خاطرنشان کرد: رابعا همانگونه که لازم است به صحت احادیث اهمیت داده شود، باید توجه داشت که احادیث را به سادگی و با هر بهانه ای نمی توان رد کرد. پیامبر (ص) فرمود: «من بلغه عنى حديث فكذب به فقد كذب ثلاثة كذب الله و رسوله و الذي حدث به». [متقی هندی، کنز العمال 1: 209 ح 1047]. «کسی که از من حدیثی به او برسد و آن را دروغ بخواند، سه تن را تکذیب کرده است: خدا و پیامبرش و کسی که برای او حدیث گفت را تکذیب کرده است». بنا براین روایت را نمی توان به سادگی دروغ و مجعول خواند، مگر در مواردی که دلیلی بر صحت سند آن وجود نداشته باشد.
وی اضافه نمود: خامسا پیامبر (ص) اصحاب را به نوشتن سخنان خود توصیه فرمود و ادعا می شود که نقل به معنی فراوان بود، و لابد پیامبر (ص) از این نکته غافل نبود. بنا براین اگر احادیث او با بهانه نقل به معنی اعتبار نداشت، توصیه به نوشتن لغو بود و اینک تعدادی از آن روایات را ملاحظه نمایید:
روایت اول:
ابو داوود در سنن و حاكم نيشابورى در المستدرك با سندى صحيح از عبد اللّه بن عمر نقل كردهاند كه گفت: من هر چه را از پيامبر صلىاللهعليهوآله مىشنيدم مىنوشتم و قصد من حفظ آنها بود، قريش مرا از آن باز داشتند و گفتند: آيا هرچه را از او مىشنوى مىنويسى در حالى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله بشرى است كه در حال غضب و رضايت سخن مىگويد؟، من از نوشتن دست كشيدم و آن را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله يادآور شدم، او با انگشت خود به دهان خود اشاره كرد و فرمود: «أُكْتُبْ فَوَ الَّذى نَفْسى بِيَدِهِ ما يَخْرُجُ مِنْهُ اِلاّ حَقٌّ». [سنن ابى داود، ج 1، ص 524، ح 3646؛ المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 186، ح 357/69]. «بنويس، سوگند به كسىكه جان من در دست او است از اين [دهان من] جز حقيقت بيرون نمىآيد».
روایت دوم:
حاكم با سندى صحيح از عمر بن شعيب، از پدرش و جدّش نقل كرده است كه گفت: به پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله گفتم: «آيا هر چه از تو مى شنوم بنويسم؟»، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «نَعَمْ» [آرى]، پرسيدم: «هم در حال رضايتت و هم در حال غضبت؟»، فرمود: «نَعَمْ، فَاِنّى لايَنْبَغى أَنْ اَقُولَ اِلاَّ حَقّا». [المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 187، ح 358/69]. «آرى، زيرا بر من سزاوار نيست كه جز حق بگويم».
روایت سوم:
على عليه السلام نيز به پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله به نقل احاديث سفارش فرمود؛ چنان كه حاكم با سند صحيح از عبداللّه بن بُرَيده نقل كرد كه على علیه السلام گفت: «تَذاكَرُوا الْحَديثَ، فَاِنَّكُمْ اِلاّ تَفْعَلُوا يَنْدَرِسُ». [حاكم نيشابورى، [المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 173، ح 324/37 و معرفة علوم الحديث، ص 185]. «حديث را به يكديگر بگوييد، زيرا اگر شما اين كار را انجام ندهيد [احاديث پيامبر صلى الله عليه وآله] متلاشى مى شود».
این استاد درس خارج حوزه در ادامه بیان کرد: سادسا ائمه اطهار علیهم السلام برخی از راویان، همان روایات را تأیید نموده و شیعیان را به آنان ارجاع دادند؛ به عنوان مثال، از امام رضا علیه السلام درباره در مورد زکریا بن آدم پرسیدند، در پاسخ فرمود: «الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا» [الرجال برقی، الرجال للحلی: 159]؛ و نیز امامان علیهم السلام در تأیید بعضی از راویان بین نقل عین لفظ صادر شده و نقل به معنی تفصیلی ذکر نکردند و اگر نقل به معنای احادیث اعتبار نداشت، کلاس های درس امام باقر و امام صادق علیهما السلام و بیان احادیث و تایید بعضی از راویان لغو می شد. از اینکه محدثان درباره روایت مثل زکریا بن آدم از ائمه علیهم السلام پرسش می کردند، به دست می آید که پرسش از وثاقت محدثان عادی و فراوان بوده است.
وی افزود: در بسیاری از مواقع، اگر محدثان در روایات کتابی شک داشتند، به امام عرضه می کردند و حضرت به صحت یا عدم صحت ان حکم می کرد؛ چنانکه روایات بنی فضال و شلمغانی از این نمونه است که در باره آنها حکم شد «آنچه را روایت کردند بگیرید و آنچه را خود دیده اند، رها کنید». [صارمی، مبانی حجیت آرای رجالی، دار الحدیث، قم، 1391 ش، صفحه 42] از این خبر استفاده میشود که مثل بنی فضال، گرچه منحرف بودند، ولی در نقل خبر موثق بودند، و با این حال اجتهاد و نظر آنان حجیت ندارد.
استاد باقریان ساروی خاطرنشان کرد: سابعا بسیاری از راویان که مستقیم از امام نقل می کردند، حافظه سرشار و قوی داشتند و متن لفظ صادر شده را حفظ می کردند؛ یعنی نقل به لفظ بود؛ چنانکه خطبه های نهج البلاغه از این نمونه است و متن آنها به اندازه ای از فصاحت برخوردار است که انسان تردید نمی کند که به همان الفاظ از امام علیه السلام صادر شده است، تا آنجا که شارحانی مانند ابن ابی الحدید در آن تردید نمی کردند.
وی در ادامه بیان کرد: ثامنا محدثان خودشان نسبت به راویان حساس بودند و آنان را توثیق و تضعیف می کردند، و روایت راویان غیر موثق را نقل نمی کردند؛ تا آنجا که معدودی از محدثان نقل از راوی ضعیف را گواه بر عدم وثاقت ناقل بر شمردند و این مبنی گرچه درست نیست و نمی تواند سبب عدم وثاقت راوی شمرده شود، ولی گواه بر اهمیت و دقت در نقل روایات از سوی محدثان است.