بایدها و نبایدهای دروس آزاد حوزه

سالیان طولانی است که دروس حوزه به صورت آزاد برگزار می شود اما در سالهای اخیر با گسترش مراکز و مدارس تحت برنامه و مؤسسات تخصصی و مواجه شده با یک سری مشکلات در برگزاری دروس آزاد حوزه، نقدهایی به شکل و اساس دروس آزاد در حوزه شده است، پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید سعی کرده است در گفتگو با اساتید سطوح عالی حوزه که در این زمینه صاحب نظر و ایده هستند مصاحبه هایی انجام دهد تا برای بهبود و پیشرفت شرایط آموزشی حوزه های علمیه گامی برداشته باشد، اساتید بزرگواری که در این رابطه نظر و ایده ای دارند می توانند با دفتر نشست دوره ای اساتید تماس حاصل فرمایند یا از طریق سایت نشست دوره ای اساتید بخش نظرات، نکات و طرح های خود را ارائه دهند، این گفتگو با استاد مرتضی ترابی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم که در این زمینه صحبت ها و ایده های داشتند صورت گرفته است که متن آن به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخچه و سابقه دروس آزاد چیست؟

تاریخچه دروس آزاد را باید در حلقات درس اصحاب ائمه علیهم السلام در مسجد کوفه جستجو کرد مخصوصا در تاریخ هست که حلقات زیادی در زمان امام صادق علیه السلام در مسجد کوفه ایجاد شد و شاگردان امام علیه السلام علوم اهل بیت علیهم السلام را در مسجد کوفه به دیگران تعلیم می دادند.

 

ریشه عمیق تر آن به مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم برمی گردد که در مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خودشان به صحابه دستور می‌دادند که به کسانی که تازه وارد دین اسلام می شدند ده آیه، ده آیه قرآن را تعلیم کنند، تا هم قرآن و هم تفسیر آن را یاد بگیرند؛ بالاخره تاریخ تعلیم و تدریس علوم دینی همراه با تأسیس مساجد که ابتدا در مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم و بعد در مسجد کوفه شکل گرفت تاریخ عمیقی دارد که این تاریخ به طول تاریخ اسلام است.

 

تاریخچه دیگر دروس آزاد حوزه های علمیه به حوزه های کنار مراقد ائمه اطهار علیهم السلام اختصاص دارد. مهمترین آن ها حوزه ای در نجف است که کنار مرقد حضرت امیرالمومنین علیه اسلام شکل گرفته است، همچنین حوزه علمیه ای که کنار مرقد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم دوره های مختلفی را پشت سر گذاشته است.

 

بنابراین این دروس حوزوی دو مرکز پیدا کرد. یک مرکز در مساجد و یک مرکز در کنار مراقد ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا مرقد مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف که مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی در قریب هزار و اندی سال پیش حوزه نجف را درکنار مرقد حضرت علی علیه السلام تأسیس نمود و آن حوزه تا به امروز پابرجاست.

 

لذا باید سؤال را این گونه مطرح کرد که چه زمانی دروس به شکل جدید و تحت برنامه مطرح شد؟ وگرنه از اول تأسیس مکتب اسلام در کنار مساجد و مراقد بزرگان دین شیوه دروس آزاد حوزه بوده است اما در مورد این شیوه جدید آنچه به نظر می رسد ظاهرا در نجف توسط مرحوم مظفر صاحب کتاب اصول فقه بنیان گذاری شده است، ایشان برای اولین بار به صورت منظم یک مجموعه ای را با عنوان «منتدی النشر و کلیة الفقه» در نجف پدید آورد و به اصطلاح یک دانشکده فقه و اصول فقه تشکیل دادند و در همان جا طبق یک برنامه ای عده ای را پذیرش و تدریس نمودند و بعد از ایشان مرحوم کلانتر صاحب شرح لمعه با تأسیس «جامعة النجف» با برنامه منظم به تربیت طلاب پرداختند و مرحوم علامه عسگری رحمت الله علیه با تاسیس «کلیه اصول دین» یعنی دانشکده اصول دین این راه را ادامه دادند. در کنار این مجموعه باید از مدرسه «دار الحکمه» وابسته به بیت آیت الله العظمی حکیم در نجف نیز یاد کرد که آن هم برنامه ای منظمی را تعقیب می کرد.

 

ظاهرا در ایران هم در شهر مقدس قم این شیوه جدید قبل از انقلاب اولین بار توسط شخصیتهای چون شهید بهشتی و شهید قدوسی و حقانی، ربانی شیرازی و دیگران پی ریزی گردید و مدرسه با نام «مدرسه حقانی» با هدف تغییراتی در نظام آموزشی در سال ۱۳۳۹ تأسیس شد و کارنامه درخشانی پیدا کرد.

 

همچنین باید از مرکز «دارالتبلیغ» نام برد که زیر نظر یکی از مراجع وقت برای تربیت مبلغ دینی تاسیس شده بود. بعد از انقلاب هم که الحمدالله نمونه های فراوانی از این شیوه در مدارس تحت پوشش و مراکز تخصصی حوزه گسترش یافته است.

 

 

دیدگاه علمای قدیم و جدید نسبت به دروس آزاد و تحت برنامه چه بوده است؟

دروس آزاد را باید جریان اصلی حوزه های علمیه تلقی نمود که محور علوم حوزوی بوده است لذا قبل از انقلاب و بعد از آن برنامه های جدید در قم و نجف مطرح شد به حق یک نوع تحفظ ها و نگرانی هایی از سوی علما مطرح بوده است که این روش‌ها باعث لطمه خوردن به جریان اصلی حوزه و باعث وابستگی و عدم استقلال حوزه نشود.

 

الحمدالله بعد از انقلاب این چنین نگرانی هایی مطرح نیست یعنی در اصلِ لزوم استقلال حوزه مقام معظم رهبری دام ظله و بزرگان حوزه تا آنجا که بنده اطلاع دارم اتفاق نظر دارند و به آن اهتمام می ورزند ولی در مراتب بعدی حاکمیت باید دقت شود به این معنی که حوزه نسبت به دولتهایی که در حال تبدیل و تبدل هستند و دیگر مجموعه های تشکلی یک حالت استقلالی داشته باشد و نسبت به سیاست های متغییری که دولتها و گروههای سیاسی و موثر در قدرت دارند بالا و پایین نشده و برنامه هایش عوض نشود در هر صورت نگرانی ها در فرع است در اصل نگرانی وجود ندارد.

 

حوزه پایگاهی است که مردم به عنوان یک مرکز به آن اعتماد می کنند و گاهی می شود که کل مردم و جامعه و کل حکومت و نظام به چنین مرکزی و به چنین قدرتی نیاز پیدا می کند و اگر حوزه بخواهد قدرت و هیمنه و استقلالش را کم رنگ کند قطعا در سختی ها و ناگواری ها هم نمی تواند به کمک نظام بیاید، به عنوان نمونه عرض می کنم اگر در عراق مرجعیت قدرت مستقلی نداشت قطعا موجودیت شیعیان عراق در بحران های سال های اخیر با خطر جدی مواجه می شد لذا باید سعی شود که همواره حوزه جایگاه و قدرتش را نه تنها در جامعه ایران بلکه در میان کل جامعه شیعه نگه دارد.

 

فوائد و مزایای دروس آزاد به عنوان دروس آزاد چیست؟

از مزایای درس های آزاد به چند مزیت می شود اشاره کرد، یکی اینکه به مراکز قدرت طبیعتا وابسته نمی شود و اگر دروس مراکز آموزشی ما آزاد باشد طبیعتا این آزادی یک نوع استقلال برای مراکز علمی ما می آورد اما اگر بخواهد تحت برنامه باشد طبعا باید با مراکز قدرت و حکومت هماهنگ باشد و این به طور طبیعی آن استقلال را تحت شعاع قرار می دهد البته ما هر نوع ارتباط یا هر نوع تحت پوشش قرار گرفتن و هماهنگی را رد نمی کنیم ولی به عنوان مزیت دروس آزاد باید این را مد نظر قرار داد و این جهت را همواره در نظر داشت که حوزه این مزیت را چگونه می تواند حفظ کند.

 

دوم اینکه از انگیزه های مادی طبیعتا دور می ماند اگر دروس به صورت آزاد برگزار شود خوب انگیزه های مادی برای شرکت کنندگان کمتر می شود به عکس اگر یک مراکزی باشد که طبق یک برنامه مدونی بخواهند پذیرش کنند و خروجی بدهند قطعا آنجاها بیشتر بر محور مدرک و مسائل دیگر می چرخد لذا آن انگیزه های مادی در آنجا بیشتر دخالت می کند تا اگر مراکز تعلیمی ما آزاد باشد آن انگیزه های مادی کمتر می شود.

 

سوم این که انتخاب احسن صورت می گیرد یعنی طلاب می توانند گزینش کنند و بهترین درس و استادی که امکان استفاده از آن را دارند انتخاب کنند و مجبور نباشند که یک سال را در یک درسی که احیانا نمی توانند از آن استفاده کنند صرف کنند، این هم یک مزیتی است.

 

چهارم پیشرفت علمی قویتر و عمیق تر صورت می گیرد و این بدان جهت است که معیار دیگری برای سنجش نخواهد بود زیرا که وقتی دروس آزاد است معیار پیشرفت چه استاد و چه شاگرد بر اساس علمش است چون بنا است که شخصیت هر کس با علم بروز و ظهور پیدا کند و نه با مسئله دیگری.

 

وضع موجود دروس آزاد چه آسیبهایی دارد و چرا این آسیب ها وجود دارد؟

آسیب های دروس آزاد عمده آسیبی که می شود گفت به نظرم چند مورد است یکی مسأله بی نظمی است که ممکن است پیش بیاید، این عدم نظارت و کنترل و آزاد بودن ممکن است باعث شود طلبه درس نخواند و مدت ها در حوزه باشد و از امکانات حوزه استفاده کند و پیشرفت تحصیلی نداشته باشد و این آسیب بیشتر در دروس آزاد مطرح است تا در درس هایی که تحت برنامه است، در آنجا زودتر متوجه می شوند و در دروس آزاد به مراتب دیرتر متوجه این موضوع می شوند که آیا این طلبه درسش چه طور است؟ وضعیت علمی اش چگونه است؟

 

آسیب دوم امکان مطرح شدن در مجامع علمی جهان کمتر می شود یعنی اگر ما بخواهیم دروس را به همان شیوه آزاد برگزار کنیم که مدرک محور نباشد و علم محور باشد خوب این در مقام ثبوتش خیلی خوب است ولی در مقام اثباتش مشکل است. دنیا برای علوم مدرک گذاشته است مثلا مدرک دکتری و از این قبیل مدارک اگر در حوزه چنین مسائلی نباشد یک شخصیت علمی حوزوی نمی تواند در دنیا حضور پیدا کند مگر اینکه به یک پایه ای برسد که در تمام سطح جهان آوازه و شهرتش بپیچد آن وقت ممکن است که بپذیرند ولی در بیشتر مراکز علمی جهان برای ارزیابی همین مدرک دکتری و امثال آن را ملاک عمل و معیار قرار می‌دهند. ما اگر برنامه ریزی و تحت برنامه بودن را حذف کنیم طبیعتا روی مدرک هم نباید زیاد تاکید داشته باشیم و به طور طبیعی حضور حوزه در مراکز علمی جهان ممکن است کم رنگ تر شود.

 

در این جهت بنده شنیدم حتی یکی از شخصیت های بزرگ حوزه که فردی شناخته شده است و استاد بیشتر اساتید در بخش فلسفه و حکمت می باشد، ایشان در یک مرکز علمی جهانی حضور یافته بودند، به ایشان گفته بودند مدرک شما چیست؟ ایشان گفته بود من مدرک ندارم، گفته بودند که ما اینجا نمی‌توانیم وقت ایراد سخنرانی در اختیار شما قرار بدهیم شرط ارائه مقاله مثلا این است که باید چنین مدرکی داشته باشند و شما ندارید ما معذوریم، به هر حال چنین مشکلاتی به وجود می آید که حوزه حضورش کم رنگ می شود.

 

سوم اینکه ممکن است نیازهای خاص جامعه پاسخگویی نشود فرضا در یک زمینه ای یک عده باید تربیت شوند که نیاز آن زمینه خاص را جوابگو باشند مثلا در اقتصاد و مسائل بانکداری مسائل خاصی مطرح است و این نیاز به یک برنامه ای دارد که باید عده ای برای پاسخگویی به این نیاز خاص تربیت شوند یا مثلا در زمینه تربیتی و دیگر زمینه ها نیازهایی در جامعه مطرح است و این نیازها تربیت و برنامه ریزی خاص را می خواهد و اگر حوزه درس هایش همه آزاد باشد شاید نتواند نیازهای مختلف جامعه را پاسخگو باشد این یک مشکل و آسیب است.

 

راهکار چیست؟ راهکار به حداقل رساندن آسیب ها و بالا بردن فوائد و آثار مثبت چیست؟ آیا اساسا دروس آزاد را باید از آزاد بودن درآورد یا راهکار دیگری را باید دنبال کرد؟

از جمله کارهایی که باید صورت بگیرد و روی آن برنامه ریزی و فکر شود تا اینکه عملیاتی شود این است که ما بتوانیم هم مزایای دروس آزاد حوزه را حفظ کنیم هم از آسیب ها دور بمانیم.

 

یکی از نکات این است که در سطح کلان به نظر می رسد حوزه احتیاج به تنظیم راهبردها و استراتژی دارد و برنامه های کلان حوزه باید استراتژی اش در جاهای مختلف مشخص شود، فرض کنید چه اصول و بینش و راهبردی بر حوزه حاکم خواهد بود مثلا از نظر ارتباط حوزه با حکومت چه راهبردی وجود دارد؟ حکومتی که در جهت اهداف حوزه تشکیل شده است جمهوری اسلامی ایران که واقعا محصول خون شهدای گرانقدر حوزه و دیگر مردم پاک ایران است بلکه محصول زحمات همه پاکان در طول تاریخ است این باید تعریف شود و از لحاظ استراتژی راهبردی تعریف شود که حوزه شیعه با چنین حکومتی چگونه باید باشد؟ استقلالش را چگونه حفظ کند و چطور خود را تأمین کند؟ این نیاز به ترسیم یک استراتژی دارد که یک کار مطالعاتی زیادی می برد.

 

بنده شنیدم که در شوارای عالی فرهنگی کشور یک استراتژی و برنامه بیست ساله ای برای حوزه تدوین نمودند ولی به نظرم نتوانست سوالات اصلی را زمینه های تعیین راهبردها و چهارچوب ها پاسخ بدهد و هنوز هم این مشکل حل نشده است و این همت خود حوزویان را می طلبد.

 

دوم اینکه باید حوزه در این راهبردها کل مذهب و کل شیعه را در نظر بگیرد نه اینکه ما حوزه ایران و حوزه قم داریم باید حوزه جهان تشیع و حوزه شیعه به طور کل در نظر گرفته شود، یک حوزه ای می خواهیم که اهداف شیعه را در کل جهان بتواند پیش ببرد مسئولیت آن را به گردن بگیرد و به پیش ببرد و لذا این نیازمند یک دید فراگیر به حوزه است و نیاز دارد تا از تمام نیروهای متفکر شیعه استفاده بشود یعنی بهترین مغزهای شیعه باید در خدمت حوزه قرار بگیرند چه برخواسته از ایران و چه از کشورهای دیگر باشند باید در خدمت حوزه قرار بگیرند تا یک استراتژی و راهبردی باشد که از بهترین فکرها استفاده شود این برای این است که حوزه و علوم حوزوی پیشرفت کنند این نکته گاهی خیلی مورد غفلت قرار می گیرد.

 

نکته سوم گسترش علوم حوزوی است مخصوصا الان که بحمدالله جمهوری اسلامی تشکیل شده است علوم حوزوی که قدیم مطرح بود شامل همه علوم زمان خود بوده است مانند علوم حکمت، ریاضیات، طب و بخش هایی از علوم تجربی، اخترشناسی و علوم هیئت متأسفانه همه اینها یک به یک حذف شدند و فقط از آن میان بخشی از علوم دینی به محوریت فقه و اصول مانده است، ما معتقدیم که محوریت فقه و اصول همچنان باید حفظ شود چون در دوران غیبت، ائمه اطهار علیهم السلام مردم را به فقیهان ارجاع داده‌اند نه به فیلسوفان یا متکلمان یا دیگر دانشمندان ولی این به این معنی نیست که حوزه های علمیه فقط بخشی از علوم را حفظ کنند بلکه باید مانند قدیم و زمان خواجه نصیر طوسی، علامه حلی و دیگر بزرگان دین در علوم دیگر هم حرفی برای گفتن داشته باشند، می بینیم که علامه حلی در ریاضیات یک متخصص درجه یک بود خواجه نصیر طوسی را می بینیم که در هیئت و ریاضیات تخصص خیلی بالایی داشت که الان هم در برخی از دانشگاه های خارج، کتب ایشان تدریس می شود «شرح مجسطی» خواجه نصیر طوسی آن طور که برخی از مطلعین گفتند الان در دانشگاه های لندن در سطح فوق لیسانس تدریس می شود این کتاب در باب ریاضیات است یک نفر حوزوی آمده کتاب ریاضیاتی نوشته است که الان هم تدریس می شود چرا در حوزه تدریس نمی شود؟ چرا حوزه دیگر چنین تولیداتی ندارد؟

 

باید علوم حوزوی گسترش پیدا کند و در کنار حوزه هایی که علوم دینی به معنی الاخص را دارند علوم دیگر که شامل ریاضیات، هیأت و طب است نیز تشکیل شوند البته احیای اینها هم اساتید خاص خود را می خواهد اساتیدی که این رشته ها را از استادان به نام یاد گرفتند که الان بعضی از این اساتید در گوشه و کنار حوزه افتاده اند باید به اینها میدان داد و اشخاصی را پیدا کرد که در همین زمینه ها و در رشته های مشابه علوم جدید صاحب اطلاع هستند یعنی بتوانند با نگاهی که ریاضیات جدید را می شناسد و با ریاضیات قدیم هم آشنا است بیاید آن کتاب ریاضیات را به شیوه علمای ما، به شیوه خواجه نصیر و شیخ بهایی مطرح کند و این علوم را در حوزه دوباره احیا کنند بعد از آن دنیا خواهد دید که اگر حوزه ها در رشته های علوم مختلف وارد شد محصولات و ثمره شان خیلی عمیق و فوق انتظار خواهد بود و دنیا از این نظریات بهره خواهد برد چنانچه که الان هم از دانشمندان ما بهره می‌برند.

 

بی خود نیست وقتی که کسانی که به کره ماه رفتند برای احترام به دانشمندان، بخش های مختلف آن را به نام دانشمندان مهم نامگذاری کردند یک بخش از آن را هم به نام خواجه نصیر طوسی اختصاص دادند، چرا حوزه چنین دانشمندان و افتخاراتی را تربیت نکند؟ چرا خواجه پیش ما فقط به کتاب «تجرید الاعتقاد» شناخته می شود و کتب دیگر وی را غربی ها بیشتر از ما بشناسند به نظر بنده الان وقت آن است که رشته های مختلف علوم ریاضی و هیأت و طب و نجوم و حتی فیزیک و شیمی در حوزه بر اساس میراث علمی خود حوزویان و با روش حوزوی البته با تلفیق با یافته های جدید در زمینه های یاد شده احیا گردد، البته این کار مانع برای کار دانشگاه ها نیست تنها رقابت سالم برای کشف حقائق است بنا بر این زمینه آن از لحاظ تاریخی و میراث علمی هست قدرتش هم هست اینها نیازمند یک استراتژی و پی ریزی و برنامه ریزی است.

 

جهت دیگری که در راهکارهای کلی مطرح می شود توجه خاصی است که باید به علوم انسانی شود که امروزه دنیایی از شبهات در علوم انسانی مطرح می شود و متأسفانه حوزه در این زمینه ها دیر شروع کرده است و به یک معنی باید بگوییم که توجه نداشته است و به بعضی از این شبهات پاسخ مناسبی داده نشده است و نیازمند پاسخ مناسب است و لذا یک توجه ویژه ای هم باید به حوزه علوم انسانی شود که در دانشگاه ها مطرح است.

 

یکی دیگر از جهاتی که باید مد نظر و اهتمام باشد توجه به ارائه نظام های برداشت شده از متن معارف اسلام و شیعه برای پیاده شدن در جوامع انسانی باید باشد. الان که بیش از سی سال از انقلاب اسلامی می گذرد شما اگر هر زمینه از زمینه های که نظام نیاز به آن دارد نگاه کارشناسی داشته باشید خواهید دید که نظام های غربی حاکم است تنها به تصحیح وتعدیل برخی از نمودها بسنده شده است ولی نظام همان نظام غربی است مثلا نظام آموزش که فرد دوازده سال از اول ابتدائی تا انتهای متوسطه در آن قرار می گیرد بر اساس نظام آموزشی که دانشمندان فرانسوی طراحی کرده اند اجرا می شود، حال آن که مثلا در آلمان نظام آموزشی دیگری وجود دارد که خود آنها بنیان نهاده اند و با این نظام فرق دارد، یا نظام سیاسی که تفکیک قوا و این چیدمان مقننه و مجریه و قضائیه در آن وجود دارد نظام سیاسی غربی است و همچنین نظام دادرسی برگرفته از غرب است همچنین نظام اقتصادی نیز بر اساس نظام اقتصادی غربی و بر اساس تئوری های آنها شکل گرفته است یعنی تقریبا در هیچ زمینه طراحی نظام بر اساس تعالیم اسلام صورت نگرفته است و فقدان این طراحی ها یک جهتش بر می گردد به عدم تولید فکر و نظریه در حوزه که نتوانسته است نظام هایی بر اساس معارف اسلام طراحی و ارائه کند. باید مراکز تحقیقاتی قوی در حوزه ها متکفل این معنی باشند و از صاحبان ایده و فکر حمایت بشود. در حوزه ممکن است افراد ایده و فکر هم داشته باشند ولی وقتی هیچ حمایتی نباشد نمی توانند کار را به جایی برسانند.

 

بنابر این یکی از مسائل مهم تأسیس مراکز پژوهش های بنیادی و اهتمام خاص به پژوهش است الان اگر کسی در حوزه ده تا مقاله علمی فوق العاده ناب در مباحث حوزوی مانند فقه و اصول و دیگر مسائل بنویسید که حاوی نظرات جدید هم باشد کسی سراغش را نمی گیرد اما اگر شما در دانشگاه یک مقاله علمی در یک رشته ای که برای دانشگاهیان مهم است و مقاله خوبی باشد و واقعا در آن زمینه یک مطلبی عرضه کرده باشید منتشر کنید ممکن است از چندین مرکز داخلی و خارجی با شما تماس گرفته شود که بفرمایید ما فرصت مطالعاتی به شما می دهیم بیایید در دانشگاه ما تدریس کنید، یعنی دانشگاه ها یک نظامی برای خودشان ایجاد کرده اند که فورا نخبه ها و مغزها را شناسایی می کنند و به آنها فرصت می دهند و هر نوع امکاناتی را در اختیارش می گذارند که در آن رشته دانشگاه شان و برنامه شان پیشرفت کند ولی در حوزه ما اصلا چنین چیزی را شاهد نیستیم یعنی شما بهترین تحقیقی را در هر زمینه ای عرضه کنید کسی، مرکزی نیست که به سراغ شما بیاید، شما که در این زمینه فکر دارید بیایید این را در این مرکز مطالعاتی ما، فلان مؤسسه علمی ما بررسی کنید ما به شما امکانات می دهیم شما بیایید وققتان را در اینجا بگذارید این مسائل در حوزه مطرح نیست و این باعث می شود در حوزه پژوهش و تحقیق به آن صورت پیشرفت نکند.

 

یکی از راهبردها تقویت هویت استقلالی حوزه ها است، باید راهی پیدا کرد که اتکای مالی حوزه به غیر برطرف گردد و استقلال مالی حوزه تأمین شود باید یک منابع مستمر برای حوزه ها در نظر گرفته شود مثلا درآمدهای اوقاف به حوزه ها و مراکز حوزوی واگذار شود البته اینها در حد یک پیشنهاد است یعنی یک درآمد و منابع مالی مستمری برای حوزه ها در نظر گرفته شود تا حوزه‌ها بتوانند از این منابع برای پیشرفت در این جهات استفاده کنند و بدون وابستگی به دولت ها ادامه مسیر دهند با وجود اینکه دولت ها عوض می شوند و سیاست های آنها تغییر پیدا می کند نباید حوزه تحت تأثیر این عوامل قرار گیرد و هم صلاح نیست که از دولت‌ها و وزارت خانه ها بودجه ای بگیرند. باید یک درآمدهای مستمری در نظر گرفته شود و با هماهنگی با دفتر مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه صورت بگیرد بعد این منابع در اختیار مراکز حوزوی، مرکز مدیریت حوزه و شورای عالی حوزه قرار بگیرد تا بتوانند حوزه را در جهات مختلف گسترش دهند و بالنده کنند. روشن است که سهم امام علیه السلام تنها پاسخگوی بخشی از این نیازهاست.

 

چه خروجی و محاسنی دروس تحت برنامه دارد که این خروجی ها و محاسن در دروس آزاد نیست؟ آیا این خروجی و محاسن ما را به این تصمیم می رساند که دروس آزاد تحت برنامه برود؟

نمی شود کلی گویی کرد و یکی را به طور کلی اثبات و دیگری را نفی نمود بنده شخصا طلبه های را می شناسم که دروس آزاد را انتخاب کرده اند و پیشرفتشان نسبت به آنهایی که تحت برنامه هستند خیلی زیادتر است و افرادی را هم می شناسیم که وقت تلف می کنند پس ما به طور کلی بخواهیم یکی را نفی و دیگری را اثبات کنیم نمی شود این بی‌انصافی است هر دو را به یک معنا نیاز داریم و البته ستون فقرات حوزه بر اساس برنامه آزاد است و نباید به آن بی مهری شود و اگر بی مهری صورت بگیرد ضرر می کنیم باید اشکالات آن را رفع کرد.

 

یکی از اشکالات مهم این است که بر اساس برخی آئین نامه های حوزه اگر کسی نمره خاصی را گرفت دیگر نیاز نیست در درس شرکت کند و این باعث می شود بازدهی دروس آزاد کم شود باید این قید و تبصره برداشته شود. طلاب باید در دروس شرکت کنند ولی در دروس آزاد به نظرم یک مقدار علمیت اساتید باید مورد بررسی قرار بگیرد و علمیت اساتید باید بیشتر شود یعنی به صورت دائمی یک عده از اساتید ورزیده و قدیمی که بر دروس مسلط هستند و مورد اطمینان حوزه هستند مدرسین حوزه را که دروس آزاد دارند رصد کنند همه اینها باید رصد بشوند در طول سال درسهای اینها را نمونه بگیرند و گوش بدهند و ببیند که درس از لحاظ علمی در چه حدی هست و یک سطح بندی علمی با توجه به محتوای دروس صورت بگیرد یک چنین چیزی در دروس آزاد کم است فلذا این باید اصلاح شود.

 

با توجه به اینکه پایه حوزه دروس آزاد است با رفع اشکالاتش بهترین ثمرات را می شود در دروس آزاد گرفت یعنی بهترین استعدادها در این دروس آزاد می توانند پرورش پیدا کنند و زودتر به نتیجه برسند برخلاف آنکه شما طلبه را مجبور کنید در مرکزی ثبت نام کند و فقط در چهارچوب برنامه حرکت کند بنابراین باید هر دو حفظ بشود دروس آزاد هم حفظ شود ولی اشکالاتش برطرف شود، مدرسین آن به صورت مستمر نه موردی ارزیابی علمی بشوند سالی حداقل یکی دو بار اینها مورد بررسی قرار بگیرند آیا اینها مطالعات علمی و تحقیقات علمی دارند؟ آیا مقالات و کتاب علمی دارند یا نه؟ همه اینها باید ارزیابی شود و این باعث می شود که جریان دروس آزاد تقویت شود و تقویت آن یعنی تقویت حوزه.

 

از آن طرف دروس تحت برنامه را نیاز داریم برای پاسخگویی به نیازهای خاصی که جامعه نیاز دارد و این برای کسانی که در دروس آزاد نمی توانند آن نظم را به خودشان بدهند مناسب تر است آنها وقتی تحت یک برنامه ای قرار می گیرند منظم می شوند حتی شاید افراد بی نظم هم اگر در چهارچوبی قرار بگیرند بیشتر بتوانند پیشرفت کنند فلذا آن هم نیاز است.

 

شما اگر بخواهید در یک رشته خاصی افرادی را تربیت کنید اینها در دروس آزاد حوزه به صورت گسترده عملی نمی شود نیاز به مراکز خاصی هست تا اینها را آموزش دهد و تربیت کند تا پاسخگوی نیازهای جامعه باشند.

 

دلائل کسانی که معتقدند دروس آزاد باید به صورت سنتی آن باشد چیست؟

بنده دلائل آنها را نمی دانم ولی به نظرم باید هر دوی اینها باشد.

 

به نظر شما مشکلات دروس آزاد حوزه چیست؟

اینکه برای شرکت نکردن در دروس یک نمره خاصی را ملاک قرار دادند که اگر آن نمره را کسب کنند دیگر نیازی به حضور در کلاس نیست این صحیح نمی باشد و افرادی با هوش متوسط هم می توانند در عرض یک ماه به جای یک سال با خواندن شروح و جزوات آن نمره را به دست بیاوردند و این به ضرر طلبه است و به این صورت می شود که طلاب علمیت لازم را ندارند و از دیدن استاد و تثبیت علم و موارد دیگر محروم می شوند. حال آنکه گفته شده است «خذ العلم من افواه الرجال» عالم و دانشمند خوب و پخته با زانو زدن پیش استاد و ملازمت اساتید خوب تربیت می شوند نه با مطالعه کتاب بدون راهنما.

 

این مصوبه که اشاره شد باعث می شود طلبه نمره را بیاورد ولی علمیت لازم را کسب نکند و طلبه از آن سطح بگذرد ولی آن علمیتی که باید در آن سطح کسب می کرده نکرده است. آن مقداری که بنده اطلاع دارم در دنیا و در دانشگاه ها و مراکز علمی معتبر هیچگاه گرفتن نمره خاص را جایگزین شرکت در کلاس قرار نمی دهند و در برنامه های اصلی خود اجازه نمی دهند که کسی از بیرون بیاید به این صورت امتحان دهد و مدرک خود را بگیرد و این تنها در حوزه است که اگر شخصی نمره بگیرد و در درس هم شرکت نکند مدرک او را لحاظ می کنند.

 

باید به طور کل این مصوبه برداشته شود و تنها کسی بتواند در امتحانات شرکت کند که در کلاس ها حضور داشته باشد و یک حدی غیبت برای او قابل قبول است و غیر از آن مقدار پذیرفته نیست در نوع مراکز آموزشی دنیا همین گونه است و به کسی اجازه نمی دهند که در کلاس شرکت نکرده بخواهد وارد آن سطح بشود و امتحانات را بدهد و مدرک خود را بگیرد.

 

یکی از دوستان ما می گفت که من اصول فقه مظفر را مطالعه کردم، و می خواستم اصول فقه امتحان بدهم آن سال حوزه اجازه داده بود که اشخاص همزمان در چند پایه شرکت کنند دیدم آن سال می توانم در امتحان کفایه هم شرکت کنم ولی من فقط اصول فقه را خوانده بودم و با همان مطالعه، کفایه را هم امتحان دادم و نمره قبولی گرفتم در حالی که آن آقا قطعا آن علمیتی که باید در کفایه کسب کند کسب نکرده است وی فقط اصول فقه را مطالعه کرده است حتی سر کلاس آن هم شرکت نکرده و علمیت لازم برای همان اصول فقه را هم کسب نکرده است و این اشکالی است که در اینجا دیده می شود که باعث می شود که طلاب آن علمیت لازم را کسب نکنند و این مشکل را باید بزرگان حوزه و مرکز مدیریت محترم حوزه و شورای عالی حوزه مد نظر قرار بدهند و واقعا یک فکری در این جهت داشته باشند که این باعث نشود که طلاب ضربه علمی بخورند. باید شرط شرکت در امتحانات شرکت مستمر در دروس حوزه باشد یا دروس آزاد یا دروس تحت برنامه.

 

به نظر شما مشکلات نظام آموزشی حوزه چیست؟

در مبحث آموزش حوزه چند مشکل هست یکی عدم حضور طلاب در کلاس ها و یکی دیگر از اشکالات که خیلی هم مهم است این است که دروس روی حفظ می چرخد نه روی بررسی و کاوش و فکر عمیق و فقط روی حفظ است. مدرس و استاد به این فکر است که مطالب را به صورت دسته بندی به طلبه منتقل کند و طلبه هم مطالب را به همان صورت دسته بندی شده حفظ کند و بعد پیش خود فکر کند که به یک مرتبه علمی رسیده است حال آنکه این درست نیست حتی به مرحله درس خارج هم می رسد همین طور است.

 

متأسفانه در دروس خارج هم باب شده که سر کلاس ها هر چه استاد گفت بنویسد و چیزی از قلم نیفتد خوب این علمیت نیست این انتقال صوری مفاهیم است. باید طلبه از اول معالم و اصول فقه را که می خواند کلمه کلمه اش را بفهمد و نباید روی حفظ بچرخد بلکه روی نقادی باید باشد نه اینکه من این مطالب را خوب حفظ کردم حالا می توانم آن را به دیگری تحویل دهم. متأسفانه این اخیرا در حوزه باب شده است و درس هایی رونق دارد که روی حفظ می چرخد و استاد اگر حافظه خوبی دارد و می تواند مطالب را از حفظ بگوید و مطالب را دسته بندی کند و به طلبه بگوید او استاد خوبی است.

 

آیا نباید ذهن طلبه را درگیر کرد که روی کلمه کلمه آن مطالب فکر کند؟ آیا این مطلب ماهیتش چیست آیا این نظر درست است یا نه؟ آیا می شود نظرات دیگری در این زمینه مطرح کرد یا نمی شود؟ متاسفانه همه چیز به عنوان اصول موضوعه و مسلمات مطرح می شود این شیوه ای است که امروز در حوزه رایج شده است و بدین خاطر خیلی صاحب نظر نمی پرورانیم و تنها کسانی را می پرورانیم که خوب آن چیزیهایی که دیگران منتقل کردند یاد بگیرند و به دیگران هم بتوانند منتقل کنند یک حلقات وصلی که اینها را به دیگران منتقل کنند می پرورانیم نه کسانی که صاحب و مولد فکر باشند اینها پرورش پیدا نمی کنند.

 

کتابهایی مانند شرح لمعه را ما کتاب اجتهادی نمی دانیم و آن را گزارشی می دانیم فکر می کنیم که کتاب مهمی نیست انگار که داریم رساله عملیه می خوانیم در حالی که این گونه نباید باشد اگر شرح لمعه خوب و با عنایت خوانده شود طلبه باید احاطه ای بر فقه پیدا کند و یک نیمه مجتهد متجزی شده باشد چون شهید ثانی در این کتاب هر جا مطلب مورد اتفاقی نبوده یعنی جای کنکاش و بررسی داشته وارد میدان شده و در سطح خیلی بالایی نظرات هر دو طرف را مطرح و قول مختار را تقویت کرده است اگر این قوه اجتهاد شخص را تقویت نکند پس چه راهی برای آن است؟ این در صورتی است که واقعا بخواند و روی استدلال هایش فکر کند در حالی که شرح لمعه خوان مانند این است که یک عبارتی را خوانده است بعد می آید مکاسب و کفایه هم همین طور و از این جهت که یک روال این طوری شکل گرفته فاجعه است.

 

باید درس هایی رونق پیدا کنند که روی نقادی باشد ذهن طلبه را به کاوش و بررسی و فکر وادار کند درس ها باید به این سو ترغیب و تشویق شود، از لحاظ آموزشی یکی از اصلی ترین مشکلاتی که حوزه گرفتار آن است همین است که روی فکر و کاوش و پژوهش و بررسی عمیق مطالب نمی چرخد روی اسم می چرخد حتی دروس خارج که برای فکر کردن است و متنی هم آنجا نیست تبدیل شده به اینکه استاد بیاید و مطالبی را جزوه مانند ارائه دهد و شاگردها هم گزارش بنویسند و این تقصیر یک استاد و شاگرد نیست ما باید آن راحت طلبی که در حوزه هست را درمان کنیم چون این روش خیلی راحت است که شما یک مطلبی را از روی شروح حفظ کنید و این روحیه راحت طلبی که بر ما حاکم شده است باید شکسته شود و همه باید دست به کار شوند حوزه، مسئولین، مرکز مدیریت، نشست دوره ای اساتید، شاگردها همه به این جهت که این نقصیه در کار ما هست توجه پیدا کنند و دروس پژوهش و فکر محور شوند نه حفظ محور باشند روی نقادی بچرخد هر درسی که همان روز می خوانیم باید بررسی شود ولی ما اینها را اصول موضوعه قلمداد می کنیم و می گوییم مسلم است، خوب چرا مسلم است؟ باید روی آن بحث و نقد شود و باید کم کم این جهت گیری ها عوض شود باید با تشویقات، توجیهاتی که در جلسات، همایش ها، مجلات و در اجتماعات می شود جهت‌گیری‌ها به این طرف سوق پیدا کند که همه باید روی مطالب عمق پیدا کنند.

 

مشکل دیگری که هست متون درسی ما است البته متون درسی ما جز شاهکارها هستند ولی خوب نقایصی هم دارند و باید این نقایص را هم ببینیم چرا رسائل و کفایه جایگزین نمی شوند و عوض نمی شوند؟ برای اینکه کفایه وقتی نوشته شد در دوره خودش با یک نوآوری همراه بود و چند قدم و چندین مرحله علم اصول را جلو برد و پیشرفت داد و همه دیدند که ایشان علم اصول را جلو برده است همه قبول کردند که ایشان در علم اصول پیشرفتی به وجود آورده است و لذا کتاب او متن درسی شد البته قبل از آخوند خراسانی هم شیخ انصاری یک فصل جدیدی را در علم اصول گشوده بود.

 

امروز چنین پیشرفت هایی صورت نمی گیرد و علتش این است که حوزه چنین اشخاصی را از لحاظ قدرت علمی پرورش نمی‌دهد ولی چاره دارد و چاره اش این است که یک نفر نمی تواند ولی فکر جمعی که می تواند فرض کنید بیست، سی نفر از بزرگان و اساتیدی که حوصله کار دارند و از لحاظ علمی در سطح بالایی هستند دسته جمعی بنشینند و هر کدام روی مسئله ای کار کنند به طوری که دسته جمعی بتوانند آن علم را پیشرفت دهند و در یک جاهایی یک روش ها و نتایج بهتری ارائه کنند که حوزه بتواند قبول کند و ببیند که این مجموعه کاری که عرضه کردند خیلی بالاتر از آن چیزی که در کفایه است واقعا قبول کنند که این یک کار مهمی است که انجام شده است و در علم اصول خدمت بزرگی و شاهکاری صورت گرفته است.

 

خوب یک نفر نمی تواند چون حوزه چنین شخصی را پرورش نداده است ولی به صورت جمعی که می شود نشست دوره ای اساتید یا خیلی از مراکز مانند نشست دوره ای اساتید می توانند برنامه ریزی کنند و هیئت هایی ایجاد کنند و بنده نظرم این است به عکس نظر آقایانی که می گویند علم اصول متورم شده است و باید برخی مسائل آن را حذف کنیم و جمع و جورش کنیم نه باید روی تک تک مسائل آن فکر شود و پژوهش های بنیادی به تمام معنی صورت گیرد و مسائلی را که فکر می کنیم ربطی به فقه ندارد و در فقه اثری ندارد روی اینها باز یک کاوش و بررسی همه جانبه ای صورت بگیرد تا اینکه به نتیجه برسیم که کجای آن به درد می‌خورد و کجای آن به درد نمی خورد زمانی که دقیقا روشن شد آن وقت بتوانیم نظر دهیم که این مسئله در علم اصول و در حد خودش مطرح شود و یا شیوه استدلال تغییراتی پیدا کند بنابر این باید یک سری پژوهش های گسترده و جامعی در پیرامون علم اصول انجام بگیرد و تک تک مسائل با یک پژوهش بنیادی نه کاربردی،بلکه بنیادی به تمام معنا در تک تک مسائل انجام بگیرد تا اینکه دقیقا روشن شود که این مسئله دخیل است یا نیست یا از علم اصول کنار گذاشته شود یا نشود همین طور مسئله به مسئله جلو رفت بعد محصول کار پژوهشی در تدوین کتب درسی جدید کارایی داشته باشد والا اگر کار پژوهشی جدی در مسائل صورت نگیرد مثلا یک مجموعه ای بخواهند یک کتابی را به عنوان کتاب درسی تألیف کنند قطعا در علم اصول یک کار جدیدی نشده است و حوزه ها به حق آن را نمی پذیرند اگر هم بپذیرند درست نیست.

 

وقتی کتاب درسی را عوض می کنند که حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد مثل آخوند و شیخ انصاری که در زمان خودشان حرف جدیدی داشتند لذا اگر چنین پژوهش های بنیادی صورت بگیرد در مجموع یک کتابی تدوین شود قطعا در نوآوری ها خدمات بزرگی به علم اصول خواهد شد و حوزه قانع خواهد شد که باید این کتابی که با این نتیجه و پژوهش سی نفر استاد در عرض ده، بیست سال تألیف شده است به کار گیرد و این کار هر چه زودتر شروع شود قطعا نتیجه بهتری از آن به دست می‌آید.

 

انتظار طلاب آگاه این است که نشست دوره ای اساتید و دیگر مجموعه ها ان شاء الله بیشتر فعال شوند و بتوانند بیشتر برای پیشرفت علوم اسلامی، برای پاسخگویی به نیازهای جامعه فعالیت کنند، بنده این موضوع را در اصول مطرح کردم در حالی که این برنامه در فقه خیلی گسترده تر است فقه یک اقیانوس است اگر اصول یک دریا است فقه یک اقیانوس است باید بررسی‌های دقیق تری صورت بگیرد که ان شاء الله جوامع اسلامی از آن بهره بگیرند و علمای شیعه امامیه پرچمدار معارف دین در همه زمینه ها باشند، وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین./220/52/20

 

نوع مطلب:

چ, 10/30/1394 - 19:24

دیدگاه جدیدی بگذارید