استاد شفیعی دارابی مازندرانی مطرح کرد؛

شرح روایتی از امامزاده ناصرالحق؛ شناخت امام

استاد سید محمد شفیعی دارابی مازندرانی از اساتید حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید به این موضوع پرداخت: «شرح روایتی از امامزاده ناصرالحق؛ شناخت امام»

/270/260/20/

شرح روایتی از امامزاده ناصرالحق؛ امام کیست»

 

این استاد درس خارج حوزه در ابتدای گفتگو اظهار داشت: برخی از مسائل، تأثیر عجیبی در سرنوشت ما دارند؛ که محبت به اولیای الهی (رسول الله و ائمه اطهار علیهم السلام) و دشمنی با دشمنان آنها از آن جمله است.

 

وی افزود: در روایتی از امامزاده ناصرالحق علیه السلام می خوانیم: «... حدثنا أحمد بن محمد قال: حدثنا الحسن بن عبد الواحد قال: حدثني عباد بن يعقوب عن سعيد يعني ـ ابن عمرو العنزي ـ عن مسعدة يعني ـ ابن صدقة عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جده أن عليّا عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: لو أن عبدا قام ليله و صام نهاره و أنفق ماله في سبيل الله عِلقا عِلقا و عبد الله بين الركن و المقام- ثم يكون آخر ذلك أن يذبح بين الركن و المقام مظلوما - لما صعد إلى الله من عمله وزن ذرةٍ - حتى يظهر المحبة لأولياء الله و العداوة لأعداء الله» اگر کسی شب و روز خود را بلکه تمام عمر خود را در نماز و دعا و تهجد بگذراند و نفیس ترین اموال خود را در راه خدا انفاق کند و برترین جا یعنی بین رکن و مقام کنار کعبه به عبادت بایستد و در همان جا مظالومانه به شهادت برسد؛ ولی محبت به اولیآی خدا (عشق به پیامبران و امامان معصوم) و دشمنی به دشمنان آنان را دارا نباشد و به این دوستی و دشمنی سرنوشت ساز در عمل، پایبند نبوده و به موقع ابرازشان ننماید، این اعمال ناب و موقعیت شهادت مندانه او بسوی آسمان بالا نمی رود. (مقبول درگاه حضرت حق واقع نمی شود.)

 

امام کیست؟

استاد شفیعی مازندرانی اظهار داشت: در پاسخ به این سؤال باید گفت امام، انسانی است که نسبت به سایرین از انسان ها «خیر اهل الارض» است (امام صادق ع- کافی - ج -1؛ ص: 487)

وی افزود: امام رضا علیه السلام می فرمود: نشانه های امام عبارت اند از: دانا ترین، با تقواترین، خویشتن دار ترین، شجاع ترین، سخاوتمند ترین، و عابدترین انسان جهان است -  «للامام علامات اعلم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخی الناس  و اعبد الناس سفینه البحار - کلمه علم)

 

این استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: امام رضا علیه السلام می فرمود: «الامام مضطلع بالامامه عالم بالسیاسه؛ امام کسی است که در مدریت خلق سرآمد و در سیاستگذاری جامعه بشری خبیر است. (طبرسی، الاحتجاج؛ ج: 2؛ ص: 259)

 

وی ابراز داشت: از لحاظ داشتن صفات انسانی بی مانند است؛ بنابراین هر صفات نیک را می توانیم به امام نسبت بدهیم؛ ولی  باید از «غلو» بپرهیزیم؛ از این رو  فرمودند: «نزلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم» ما را از خدا پائین تر بدانید و به مساله  زشت «غلو» گرفتار نشوید (ما را مخلوق خدا بدانید - نه خدا) در این مرتبه هرچه تحسین کنید بجاست. (نراقی، رسائل و مسائل؛ ج: 3؛ ص: 113) «نزهونا عن الربوبیه و قولو فینا ما شئتم» (علامه مظفر، علم الامام  ص: 76؛ آل طحان، الرسائل الاحمدیه؛ ج 3؛ ص: 361) مهم این است که هر کسی باید مواظب باشد دلش در گرو حب چه کسی یا چه چیزی و به تبع آن دل را پر از کینه چه چیزی یا چه کسی شده؛ به قول بابا طاهر عریان:

نمی ‌دانم دلم دیوانهٔ کیست          کجا آواره و در خانهٔ کیست

نمی ‌دونم دل سرگشتهٔ مو          اسیر نرگس مستانهٔ کیست

 

استاد شفیعی مازندرانی اظهار داشت: امام باقر علیه السلام می فرمود: به قلب خود  بنگر! چنانچه دوستدار اولیای خداست و بغض دشمنان او را در آن است، بدان که تو اهر خیر هستی و خدا هم تو را دوست دارد. اما اگر در قلب تو کینه اهل طاعت خدا و محبّت گناهکاران وجود داشته باشد، در آن صورت در تو هیچ خیری نیست و خدا تو را دشمن  می دارد و آدمی با کسی محشور می شود که او را دوست دارد. «إذَا أرَدتَ أن تَعلَمَ أنَّ فِیکَ خَیراً فَانظُر إلَی قَلبِکَ فَإن کانَ یُحِبُّ أهلَ طَاعَة اللهِ وَ یُبغِضُ أهلَ مَعصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیرٌ وَ اللهُ یُحِبُّکَ وَ إِن کَانَ یُبغِضُ أهلَ طَاعَة اللهِ وَ یُحِبُّ أهلَ مَعصِیَتِهِ فَلَیسَ فِیکَ خَیرٌ وَ اللهُ یُبغِضُکَ وَ المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ»--(کافی، ج 2، ص 126)

 

وی در ادامه بیان کرد: امام صادق علیه السلام ملاک دینداری را دوستی و دشمنی در راه دین معرفی کرده است، آنجا که فرمود: هر کسی که دوستی و دشمنی اش به خاطر دین نباشد، دین نباشد، او  دین دار نیست. «کُلُّ مَن لم یُحّبُّ عَلَی الدّیِنِ وَ لَم یُبغِض عَلَی الدّینِ فَلَا دِینَ لَهُ» (وسائل الشیعة، ج 2، ص 177)

 

استادمان آیه الله العظمی   علامه جوادی آملی حفظه الله   در کتاب « ادب فنای مقربان » درشرح  زیارت جامعه کبیره ذیل فراز  ....وقاده الامم....:مینویسد :---در اين بخش از زيارت، ائمّه اطهار (عليهم‏السلام) به عنوان قائد و رهبر اُمم معرفي شده‏اند. اين رهبري، عموميت دارد و شامل رهبري مادي و معنوي مي‏شود، چنان كه امم نيز عام است و امت‏هاي گوناگون را در بر مي‏گيرد. بنابر اين، هر امتي در هر زمان و مكاني از فيضي مادي يا معنوي بهره‏مند شد از بركت وجودي ائمّه اطهار (عليهم‏السلام) است. سرّش آن است كه آن پيشوايان نور، مجاري هرگونه فيض تكويني و تشريعي خدا هستند و به واسطه آنها ارتباط بين عالم امكان و واجب تعالي برقرار مي‏شود ممكن نيست فيضي مادي يا معنوي از جانب حق تعالي تنزّل پيدا كند و ممكن الوجودي از فيض واجب الوجود بهره‏اي بگيرد و ائمّه اطهار (عليهم‏السلام) واسطه آن نشده باشند.
و فرقي نيست آن فيض به عالم فرشتگان برسد يا به عالم انسان‏ها، حيوانات، نباتات ياجمادات.
علامه مجلسي (رحمه‏الله) در تبیین حديثی در  اصول كافي (كليني، محمد بن يعقوب، ، ج 1، ص 198))مي‏نوسد:
براساس اخبار و روايات، تمام علوم و حقايق به وساطت ائمّه اطهار (عليهم‏السلام) بر ساير مخلوقات، حتي فرشتگان افاضه مي‏شود.
سپس مي‏گويد: با اخبار مستفيض ثابت شده است كه ائمّه اطهار (عليهم‏السلام) وسيله‏هاي ارتباط بين خلق و حق تعالي در افاضه هرگونه رحمت، علوم و كمالات به جميع خلق هستند و هر چه توسل و اذعان به فضل آنان بيشتر باشد، جوشش فيض خداي تعالي بيشتر خواهد بود؛

 

ید الله عین الله

استاد سید محمد شفیعی مازندرانی یادآور شد: مردى به عمر گفت: اى خليفه! حقّ مرا از على بن ابي طالب علیه السلام بگير. عمر گفت: حق تو چیست؟ آن مرد گفت: على بر چشم من سيلى زده  عمر که همان وقت در کنار کعبه بود از امام (ع) پرسید: آيا تو به چشم اين مرد سيلى زده ‌اى اى ابو الحسن؟ على عليه السّلام فرمود: آرى .عمر گفت: به چه علت؟

على عليه السّلام فرمود: «رأيته يتأمّل حرم المؤمنين فى الطّواف؛ ديدم او  در حال طواف به ناموس مؤمنين چشم‌چرانى مى‌ كند.»

عمر گفت: كار خوبى كردى اى ابو الحسن!

آنگاه رو به آن مرد كرد و گفت: «رأتك عين اللّه و ضربتك يد اللّه؛ چشم خدا تو را ديده و دست خدا بر تو کوبید.» (رياض النضرة، ج 2، ص 145، با مختصرى تفاوت)

 

خاطره صاحب الغدیر

این استاد درس خارج حوزه در ادامه بیان کرد:  علامه اميني (ره) عالم بزرگ معاصر، صاحب كتاب ارزشمند الغدير، در يكي از سفرها در مجلسي شركت كرد، يكي از علماي اهل تسنّن به او گفت: «شما شيعيان در مورد حضرت علي عليه السّلام غلو و زياده‌روي مي‌كنيد، مثلاً او را با لقب «يَدُالله»، «عَيْنُ الله» و… مي‌خوانيد. علاّمه بي‌درنگ جواب داد: «اگر عمر بن خطاب، علي عليه السّلام را با چنين القابي خوانده باشد، چه مي‌گوييد؟» او گفت: سخن عمر براي ما حجت است. علامه اميني در همان مجلس، يكي از كتاب ‌هاي اصيل اهل تسنّن را طلبيد، آن كتاب را حاضر كردند، علامه آن را ورق زد، صفحه‌اي از آن را گشود كه در آن صفحه اين حديث آمده بود: «مردي به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمي، نگاه نامشروع كرد، حضرت علي عليه السّلام او را در آن حال ديد، و چند نوبت  تذکر داد، ولی او دست بر دار نبود؛ از این رو ضربتی  به صورت او زد و به اين ترتيب او را مجازات كرد. او در حالي كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسيار ناراحت بود، به عنوان شكايت از علي عليه السّلام نزد عمر بن خطاب آمد، و ماجرا را بیان کرد  . عمر در پاسخ او گفت:  «قد راته عين الله و ضربته يدالله: بدون تردید چشم خدا ديد و دست او بر چشم تو کوبید.» كنايه از اينكه چشم علي عليه السّلام آنچه مي‌ بيند، خطا نمي‌ كند؛ زيرا چشم او چشمي است كه آميخته با اعتقاد به خدا است و چنين چشمي، اشتباه نمي‌كند، و دست علي عليه السّلام نيز جز در راه رضاي خدا حركت نمي‌ نمايد. سؤال كننده وقتي كه اين حديث را ديد مطلب را دريافت، و قانع شد. (يكصد و يك مناظرة، محمّد محمّدي اشتهاردي، ص ۱۹۷)

ش, 08/03/1404 - 22:10